من به جاده اي لطيف وباران خورده مي انديشم
به سبزه زاري که درکنار آن روييده
به نغمه هاي گوشنوازي که درمسيرش مي شنوم
به خورشيدي که در انتهاي جاده غروب خواهد کرد
به تاريکي آرامش ودامن ستاره
به يک آغاز ديگر يک روز دوباره
به مهري که پرورشگاه بشر است
زميني که خاکش پراز رويش وزندگيست
من به خدا مي انديشم
درباره این سایت