خانهام، در خانه نشستهام، کتری کهنه روی اجاق است هنوز، روشن! دستِ راستم روی ديوار راهیست انگار به ديوارِ بیدليلِ بعدی نمیرسد. چراغ مطالعه، چند مطلبِ مهيا، مداد، کبريت، و کلماتی رها شده روی ميز. ساعت، پنج و نيمِ بامداد است، هنوز بيدارم، چيزی دارد دور و بَرِ سَرَم سايه میآورد روشنايی میبَرَد کاری دارد حتما، هوایِ حرفِ تازهای شايد شهودِ نوشتنِ چيزی شايد تولدِ بیگاهِ ترانهای شايد. نگاه میکنم، خير است پرندهای که آمده روی بندِ رختِ همسايه نشسته است. 47 - به دیدارم بیا هر شب
43 - آغاز دوباره . . .
79 - شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی ,شايد ,چيزی ,حرفِ ,هوایِ ,تازهای ,شايد شهودِ ,تازهای شايد ,حرفِ تازهای ,هوایِ حرفِ ,شهودِ نوشتنِ
درباره این سایت